پایان بدون وصل

من همیشهء خدا از رفتنها ترسیده ام...
روز دوم ماه که می‌شود سرحساب میشوم و میبینم دو روز رفت😢
و با خودم میگویم چقدر کم مانده تا انتها...
من همیشه از پایانهای بدون وصل ترسیده ام...
این را بارها به تو گفته بودم...
حالا روز دوم تمام شده و من نشسته ام سر سجاده و فکر میکنم هنوز آدم دل کندن نیستم...
دلخور شاید، خسته هم ممکن است، حتی بیزار از تمام لحظاتی که تو نیستی اما یادت هست...
اما دل نکنده ام...
شاید چون بعضی آمدنها، مثل نفخ روح است...
انگار خدا در آدم روح میدمد...
مثل آمدن #رمضان_دوست_داشتنی_من...
مثل آمدن تو...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
دیدگاه ها (۴)

شد خزان با صدای بنان عزیز

حتی اگر اتفاق است، چه اتفاق ناخوشایندی است...بعضی همزمانی ها...

سلام یارجان! دومین بهار عاشقی من هم رسید و تو نیستی...موقع س...

زیباترین بهانه دنیای من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط